تفکر
31 خرداد 1397 توسط هاجر بيوش
روزی حضرت عیسی از محلی رد میشد.
چشمش به حشره ای افتاد ڪه خیلی نادر و عجیب مینمود. همیشه برایش سئوال بود ڪه خدا برای چه این حشره را آفریده.
آن روز دیگر تاب نیاورد و از خدا پرسید:
خدایا در هر چه تو آفریدی حڪمتیست.
اما هر چه می اندیشم حڪمت این موجود را در نمی یابم.
خدا خندید و گفت:
عیسی تو خیلی صبر داشتی، چون این حشره تا حالا سه بار از من پرسیده چرا این عیسی را آفریدی…!!
🔰🔰🔰🔰